سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که خود را پیشواى مردم سازد پیش از تعلیم دیگرى باید به ادب کردن خویش پردازد ، و پیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید ، و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد ، شایسته‏تر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :9
کل بازدید :50737
تعداد کل یاداشته ها : 12
103/2/5
12:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
احمد علی دوست[252]
این وبلاگ بر آنست که احادیث و مدارک حقّانیّت مذهب تشیّع را از منابع اهل سنّت استخراج و در اختیار حقیقت جویان قرار دهد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

آتش زده خانه علی(ع) و فاطمه زهرا(س)

آنچه در ادامه می آید، همگی از منابع اهل سنّت است.

بلاذرى  مى‏گوید:

« ابوبکر کسى را دنبال على فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى او نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالى که آتش به همراه داشت، به سوى خانه على رفت. فاطمه عمر را بر در خانه ملاقات کرد و گفت: اى پسر خطاب آیا مى‏خواهى خانه ی ما را آتش بزنى؟ عمر بن خطاب گفت: بله. » (انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة)
ابن عبد ربّه مى‏گوید:

« آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: على، عباس، زبیر و سعد بن عباده. على، عباس و زبیر در خانه ی فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه ی فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه ی فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: اى پسر خطاب آیا آمده‏اى خانه ما را آتش بزنى؟ عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید. » (العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمد سعید العربان، 1953 و 1272)
ابن قتیبه دینورى آورده است:

« ابوبکر عمر را به سوى کسانى که بیعت نکردند و در خانه على تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه ی على آمد و صدا زد ولى کسى بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید و یا خانه را بر سر آنانکه در آن هستند آتش مى‏زنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو  فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولى على بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت: آیا نمى‏خواهى از على که از بیعت سرباز زده بیعت بگیرى؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو على را بیاور. قنفذ آمد و على به او گفت: چه کار دارى؟ قنفذ گفت: خلیفه ی رسول خدا تو را مى‏خواهد. على به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانى کرد. عمر گفت: على را رها نکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد على برو و بگو: با خلیفه ی رسول خدا بیعت کن. على گفت: سبحان الله، آنچه را که از آن او نیست براى خودش ادعا کرده است. قنفذ پیام على را به ابوبکر رساند. ابوبکر بازهم بسیار گریه کرد. پس از آن ، عمر برخاست و گروهى با او همراه شدند و به در خانه ی فاطمه آمدند. در زدند. وقتى فاطمه صداى آنها را شنید، با صداى بلند فریاد کرد: «یا ابتاه» « یا رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابى قحافه چه‏ها که نکشیدیم. وقتى که گروه مهاجم گریه ی فاطمه را شنیدند. در حالى که گریه مى‏کردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولى عمر و عدّه‏اى ماندند. على را بیرون آوردند و گفتند: بیعت کن ! على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى‏کنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را مى‏زنیم. » ( الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد على شیرى، منشورات رضى)


90/7/25::: 6:4 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ حقیقت کده در خدمت حقیقت جویان


+ حقیقت کده در خدمت جستجوگران حقیقت.


+ حقانیت شیعه در روایات اهل سنت
+ آیه زیر شرح حال برخی یاران سابق حضرت امام (ع)
+ شرح حال آشوبگران:ــــــــــــــــ لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ کارِهُونَ ـــــــ آنها پیش از این(نیز) در پى فتنه‏انگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند(و به هم ریختند)؛ تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت(و پیروز شدید)، در حالى که آنها کراهت داشتند. التوبة : 48
+ شرح حال آشوبگران:ــــــــــــــــ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ ـ البقرة : 217
+ حقّانیّت شیعه در منابع اهل سنّت